İLXAN
<$Saturday, October 07, 2006div>

قاشقاي يوردوندان توركجه لايلالار

بيژن اژدري٬ بولوردي وئبلاگيندان


دئييرلر بير زاماني موللانصرالددين نامه يازيرميش دوستلرينه٬ آشينالرينهּ هئچ كس نامه سينين جوابيني وئرميرميش يا هئچ كس نامه سيني در حقيقت اوخوميرميشּ اؤزي مجبور اولورموش نامه نين قولونجون (؟) چكيرميش موشترييه٬ اؤزو اوردا نامه يي اوخويه

ايندي بيز ده بير موددتدئ مشغول-ي وئبلاگنويسي يه گּ اوخونمير يا چوخ آز اوخيرلر٬ مجبوره گ اؤزوموز نامه يي كي مطلبي كي يازيريگ اؤزوموز اوخويه گ دا

بو هفته نيي مطلبي قيزلر لالاسيديּ نوه لريميز ايچين لالا (؟) كي ننه لري بيله لرينه لالا دييير


دیر زمانیست که من بر این باور بوده و هستم: تا زمانیکه خانم های دیار ما دارای حقوق برابر نباشند، مشکل فرهنگی در این جامعه هم حل نشده و جامعه تکامل نخواهد یافت..

از مادری باحق ناکامل ،معلمی کامل، برای فرزندانش نمیتوان، توقع داشت..

اکنون به گوش دخترانم میخوانم ،تا قدر آزادی بدست آورده ما را برای خود گرامی بدارند... بدانند که باید از نعمت آزادی پاسداری کنند : بدانند که آزادی به آسانی دست نیامده ،پس با جان و دل او را گرامی بدارند.. در این بخش از وبلاگم، بخشی از اشعار سروده خودم را جهت لالای، مادران نوه هایم که با، نی هفتبند چوپانی خودم، همراهیش میکنم، برای فرزندانشان لالا گویند .. تا از دوران مهاجرتمان، بدنبال آزادی، برای آیندگانمان بیادگار بماند ....

براي شنيدن اصل تركي لالاها به اينجا كليك كنيد

لايلالاري دينله مك اوچون٬ بورايا تيخلايين!

پری

سبزه قيزيم... قشنگ قيزيم....
لالا لالا .. پری نازيم

تیوکئ قره .. خوشرنگ قيزيم...
لالا لالا پری نازيم

باد-ئ صبا قشنگ قيزيم..
لالا لالا کومجه قيزيم

لالا دیره م لالان گلير
اوزاخ یولدن ایلینگ گلير..

پروانه اول گولدن گوله
لالا لالا پری قيزيم

پرواز ائله چؤلدن چؤله
لالا لالا .. پری قيزيم

سن آزاده ینگ٬ باغلئ ده يیله ینگ
لالا لالا پری نازيم

قره گیيمه٬ داغلئ ده يیله ینگ
لالا لالا ٬ قشنگ قيزيم


ثریا

گؤزينگ آبی ٬ توکينگ سارئ
حئیران سنه دونیا وارئ
لالا، لالا .... قشنگ قيزيم
لالا لالا .. ثوری نازيم

سن بیر ايلديزه ن
شرقدن چالدینگ غربه ساره
لالا، لالا... قنشنگ قيزيم
لالا لالا ثوری نازيم

لالا دیره م لالان گلير ..
اوزاخ یولدن قومینگ گلر..
پروانه یه نگ، گولدن گوله**
پرواز ائله٬ چؤلدن چؤله..
هئچ زنجیره باغلئ ده يیله ینگ
قره گیمه٬ داغلئ ده يیله ینگ..

لالا لالا سارئ قزم
گول ته دونیا سنه گووله

آغلامه يي قوته ر، یالانچیلاره قالا...

در آن سحرگاه چه گذشت

بیژن بهادری کشکولی

"در آن سحرگاه چه گذشت" نوشته بیژن بهادری استاد بزرگ و خوش نام نقاشی که با به تصویر کشیدن حوادث این داستان در کنار متن داستان اثر فوق العاده زیبایی را خلق کرده است .

دختر جوانی که به جاده ی دور می نگرد تاشاید قورخماز همسرش از راه برسد طرح روی جلد این کتاب است و سرگذشت مردی بنام (قره گوله ) و حوادثی که برای او رخ می دهد ، انسان را تحریک می کند تا بداند سرنوشت قره گوله چه می شود .

آنجا که دو دوست ائلدئرم و قورخماز قدم در راه سختی می گذارند. یکی برای گرفتن انتقام و دیگری برای جبران محبت دوست خودُ حوادثی را خلق می کنند . این کتاب یکی از ماندگارترین کتاب های ایل قشقایی است چرا که اثر قلم موی سحر آمیز آقای بهادری آن را در یادها ماندگار کرده است . ناشر این کتاب انتشارات نوید شیراز می باشد.