<$Sunday, July 31, 2005div>
سؤزوموز
تورك خالق موسيقىسى- موسيقى مردمى تركى
دختران قشقايى در حال اجراى رقص فولكلوريك تركى
دو نكته:
- هفت قرن پيش٫ گروهى از تركهاى اوغوز آذربايجان كه در بين درياچه اورميه (آذربايجان جنوبى)٫ شمال و شرق درياچه وان (آذربايجان غربى= آذربايجان تركيه) و نواحى ايروان و نخجوان (آذربايجان شمالى) زندگى مىنمودند٫ وارد خاك ايران شده و در بخشهاى غربى٫ مركزى و جنوبى ايران ساكن شدند. تا پايان امپراتورى تركى-آذرى صفوى آنها به صورت ايلى متحد و واحد به سركردگى ايلخان متشكل و در نواحى جنوبى و مركزى ايران وطنى براى خود كسب نمودند و در دوره خاندان تركى- آذرى قاجار حكومت آن سرزمين يعنى بخشهاى وسيعى از فارس و اصفهان امروزى را بدست آوردند. (بخشى از اين ناحيه كه در سال 1291 شمسي در تقسيمات ادارى كشورى ولايت قشقايي ناميده مىشد از جمله شامل كازرون و جره و فامور و غيره بود. اين تقسيمات در دوران ديكتاتورى پهلوى و به سال 1334 لغو شده است). زبان تركهاى آذرى منسوب به ايل قشقايى- كه بزرگترين اتحاديه طوائف تركان آذرى در جنوب حتى كل ايران است- لهجه اى از تركى آذربايجانى كه خود شاخه اى از تركى غربى اوغوزى مىباشد است و منشاء يگانه اى با تركى موسوم به استانبولى (زبان دولت تركيه) دارد. مجموعه موسيقى قشقايى نيز بالطبع بخشى از موسيقى خلق ترك - آذربايجانى بوده و گونه هاى مختلف آن در ژانرهاى گوناگون مردمى٫ فولكلوريك٫ آئيينى٫ ... تركى- آذربايجانى قرار دارد و از اينرو محلى٫ نواحى٫ عشايرى ويا پرشين-فارسى ناميدن اين موسيقى٫ نامگذارى اى كه عمدتا از سوى موسيقىدانان و موسيقى دوستان فارس انجام مىگيرد٫ تقسيم بندى و نامگذارى اى تماما خطاست.
- ساز ملى ترك هاى آذرى "قوپوز" نام دارد. امروزه سه نوع عمده رايج قوپوز در ميان تركهاى آذرى در ايران عبارتند از "ايكى تئللى" ("دوتار") عمدتا در خراسان٫ "اوچ تئللى" ("سه تار") عمدتا در جنوب ايران (مانند قشقائي ها) و "عاشيق سازى" ("شش تار-آلتى تئللى" و نادرا "نه تار-دوققوز تئللى") در آذربايجان (شمال غرب كشور). به لحاظ تاريخى و كرونولوژيك "ايكى تئللى" ("دوتار") خراسان قديمىترين و "عاشيق سازى" جديدترين نوع "قوپوز" ساز ملى ترك بشمار مىآيند. در مناطق مختلف آذربايجان و ايران و در مناسبتهاى گوناگون انواع ديگر قوپوز مانند "چوگور" و....نيز بكار مىرود.
-
در باره هويت گروهى و ملى تركهاى قشقايى
1- تركهاى قشقايى از لحاظ تبارى اصلا از تركهاى قزلباش (على الهى) شمال شرقى و مركزى تركيه فعلى هستند كه در چند مرحله به شرق تركيه٫ آذربايجان شمالى٫ از آنجا به آذربايجان جنوبى و از آنجا هم به جنوب ايران مهاجرت كرده اند و در اين مدت با تركىهاى باستانى اين مناطق و مشخصا تركهاى خلج شديدا قاطى شده اند. دوباره در طى سده هاى گذشته در جنوب ايران بلا انقطاع و عمدتا طائفه هاى ديگر ترك ايرانى به اتحاديه قشقايى اضافه شده. بنابراين آريايي ويا ايرانى تبار بودن تركهاى قشقايى ٫ مثل تمام تركهاى ديگر ايران٫ ادعايى است كه كوچكترين اعتبار علمى ندارد.
2- زبان و فرهنگ و مذهب و تبار تركهاى قشقايى عينا همان است كه زبان و فرهنگ و مذهب و تبار ديگر تركهاى ايران. ولى عده اى در طول قرن بيستم سعى فراوانى كرده اند كه از اين اتحاديه طوائف ترك (آذرى) يك واحد و هويت قومى جداگانه اى بسازند. مثالى بزنم: بين گروههايى كه امروزه كرد ناميده مىشوند سنى ها٫ شيعه ها(امامىها)٫ علوى ها (اهل حق ها)٫ يزيدى ها حتى مسيحى و موسوى ها هم وجود دارند. علاوه بر آن بين كردها فرق لهجه و زبان آنقدر زياد هست كه بعضى وقتها زبان همديگر كاملا براى گروههاى ديگرشان غيرقابل فهم است مثل لهجه هاى كرمانجى و سورانى و گورانى و لكى و زازا٫ ديليملى و فيلى و غيره. نكته سوم اينكه كردها علاوه بر كردستان در مناطق مركزى ايران و مخصوصا در شمال خراسان هم زندگى مىكنند
3- ولى با ينهمه جدايى مذهب-دين و زبان-لهجه و منطقه جغرافيايى٫ تمام دنيا آنهارا به عنوان كرد يعنى يك واحد قومى تك مىشناسد. اگر به مسئله قشقاييها برگرديم٫ مىبينيم كه از طرف عده اى٫ قشقاييها و ديگر تركهاى ايران (مانند تركهاى شمال غرب و تركهاى شمال شرق كشور) كه بى استثنا زبان و لهجه هايشان يا عين هم يا تماما قابل فهم براى يكديگر است٫ و همه شان بى استثنا به يك مذهب اعتقاد دارند ٫ مدام به شكل اقوام مختلف ذكر مىشوند و مثلا در حاليكه از كردهاى ايران مركزى و غرب ايران و خراسان هميشه به شكل ملت و خلق و قوم كرد ياد مىشود٫ وقتى به تركها مىرسيم يكباره معيار ها و اصول متفاوتى بكار رفته و ترك قشقايى و ترك آذربايجانى و ترك خراسانى جدا از هم و مثل اقوام متفاوت و در مقابل هم تقديم مىشوند.
4- به نظر من اين استاندارد دوگانه تماما يك مسئله سياسى است و قصد از آن٫ اگر بخواهم صريح حرف بزنم٫ جلوگيرى از تشكل هويت واحد ملى بين تركهاى ايران مثل گذشته است. در اين بين غم انگيزترين حادثه وضع بخشى از كمونيستهاى سابق ترك است كه واقعا باور كرده اند كه در تركيب سياسى واحدى به اسم ايران ٫ علىرغم زبان و مذهب و تبار و فرهنگ يكسان٫ سه گروه قومى مجزاى ترك يعنى قوم آذربايجانى٫ قوم قشقايى و قوم تركهاى خراسان وجود دارد. در حاليكه همين اشخاص گروههاى با مذهب-دين و زبان-لهجه كاملا جداى ديگرى را همواره يك قوم واحد كرد به حساب مىآورند ٫ متاسفانه بدلايلى٫ به پارچه پارچه كردن ملت و قوم خود يعنى تركهاى (آذرى) ايران مشغولند.
5- البته جاى خوشحالى است كه در سالهاى اخير تمام تركهاى ايران صرفنظر از محل سكونتشان٫ متوجه اين مطلب شده اند كه اين سياستهاى ناشايست براى تجزيه تركهاى ايران و عاقبت٫ تضعيف و تحليل دادن آنهاست و اينكه همه شان در واقع يك قوم و داراى يك تبار و زبان و مذهب و تاريخ و آينده هستند . و به همين علت هم هست كه روزبروز قدمهاى جديدترى در مسير بهتر شناختن همديگر و نزديكتر شدن به هم و آميزش متقابل بر مىدارند. از آخرين نمونه هاى اين خودآگاهى ملى-قومى شركت فعال نمايندگان تركهاى قشقايى در سمينار اورتوگرافى زبان تركى در تهران بود.
ايل و چند كلمه ديگر
1- در نوشته مربوط به طائفه اى از تركهاى آذرى جنوب ايران٫ قشقايىها تركيب ايل قشقايى را بكار بردم. بد نخواهد بود كه اگر كمى در باره ايل و چند كلمه مرتبط ديگر گفته شود. در زبان تركى براى مشخص نمودن تشكلها و گروههاى انسانى-تبارى از جمله از كلمات زير استفاده مىشود. در مقابل هر كلمه نخست معنى آن كلمه در زبان امروز تركى (و نه لزوما معانى قديمى آن در تركى ميانه ويا باستان) را نوشته ام.
اولوس: از ريشه مغولى به معنى ملت ويا از ريشه تركى اولوش مك به معنى تقسيم و بخش بخش كردن٫
ايل-ائل: قوم. معادل بودون و اوق-اوخ در تركى باستان. مثل اوغوز= اوق+وز به معنى اتحاديه اقوام.( ز-س علامت جمع در تركى باستان است). ايل به معنى دولت و سرزمين و تابع شدن و غيره هم بكار رفته است.
اويماق-آيماق: طائفه ٫ مثل چهار آيماقهاى خراسان و افغانستان (كه امروزه فارس-درى زبان شده اند) ويا طائفه بئش اويماق (خمسه) استان فارس.
اوروق:عشيرت٫ از ريشه اوره مك تركى به معنى توليد مثل و رشد كردن. در تركى مدرن واژه اويروق به معناى تابعيت از اين كلمه مشتق شده است .
بوى: قبيله٫ همريشه با بودون فوق الذكر است . (بنا به جايگزينى د-ى در زبان تركى).
اوبا: تيره. اوبا و يا اووا در تركى قديم به معنى جلگه٫ مرغزار٫ دشت باز و غيره بوده است. بسيارى از نامهاى جغرافى آذربايجان و خراسان و ايران كه متاسفانه از طرف فرهنگستان زبان فارسى به خطا به شكل ختم شده به "آباد" ثبت شده اند٫ در واقع به "اوبا-اووا" ى تركى ختم مىشده اند. مثل "ريحان آباد" و "شنگل آباد" كه در اصل "ريحان اووا" و "شن گول اووا" (گلزار با طراوت) مىباشند.
ائو:خانوار٫ خانه٫ (ائولى كه تحت اللفظى خانه دار معنى مىدهد در تركى به معنى متاهل است. به زن خانه دار ائو قادينى٫ ائو خانيمى گفته مىشود).
سوى: تبار٫ سوى آدى به معنى نام فاميل٫ نام خانوادگى است. (معنى ديگر سوى٫ سخن و خطبه است. سوى سويلاماق يعنى خطابه سرودن)
يورد: از سرزمين و نياخاك محل زندگى ايل٫ اويماق٫ اوروق٫ بوى و يا اوبا با نام عمومى يورد ياد شده است. و از اينجا كلمه يورددش ويا يوردداش به معنى هموطن بكار مىرود.
اؤلكه: به معنى كشور و اؤلكه دش –اؤلكه داش به معنى هم ميهن است. (اؤلكه مثل اولوس فوق محتملا از ريشه اوله شمك به معنى بخش و تقسيم كردن است. اؤلكه= اؤل+كه٫ مثل بؤلگه=بؤل=گه به معنى منطقه٫ بخش)
قارا: (فارسى قرا) يكى ازمعانى بسيار آن توده (مردم) ويا عوام است كه امروز چندان بكار نمىرود. (در تركيبهاى قارا بودون٫ قارا جاهيل به معنى توده جاهل و عوام)
قورشاق ويا قوشاق: به معنى نسل (معنى ديگر آن كمر است).
خلاصه:
توده: قارا
ملت: اولوس
قوم: ائل
طائفه: اويماق
عشيرت: اوروق
قبيله: بوى
تيره: اوبا
خانوار: ائو
قورشاق: نسل
تبار: سوى
نام فاميل: سوى آدى
سرزمين: يورد
هموطن: يورددش
كشور: اؤلكه
هم ميهن: اؤلكه دش
تابعيت: اويروق